دکتر هادی شفائیه پدر عکاسی نوین و بنیانگذار عکاسی آکادمیک در ایران می باشد. وی متولد ۱۳۰۲ در تبریز است.بر اساس گفته های خود او دکتر شفاییه در سال ۱۳۱۲ اولین عکس خود را گرفته و چاپ کرده است. وی در ادامه می گوید:«سال ۱۳۳۰ برای اولین بار در یک مسابقه عکاسی شرکت کردم. این […]
دکتر هادی شفائیه پدر عکاسی نوین و بنیانگذار عکاسی آکادمیک در ایران می باشد. وی متولد ۱۳۰۲ در تبریز است.بر اساس گفته های خود او دکتر شفاییه در سال ۱۳۱۲ اولین عکس خود را گرفته و چاپ کرده است.
وی در ادامه می گوید:«سال ۱۳۳۰ برای اولین بار در یک مسابقه عکاسی شرکت کردم. این مسابقه را انجمن فرهنگی ایران و فرانسه ترتیب داده بود. من تنها یک عکس دادم که برنده اول مسابقه شد. بعد از این نمایشگاه، اولین “انجمن ملی عکاسی ایران” را تشکیل دادیم که بیش از دو سال عمر نداشت.
سال ۱۳۳۳ جامعه لیسانسیههای دانشسرای عالی یک مسابقه عکاسی ترتیب داد که من جایزه اول رشته “پرتره” و جایزه اول رشته “طبیعت بیجان” را گرفتم. فروردین ۱۳۳۴ با افتتاح Studio Hadi رسما و بطور حرفهای عکاسی را شروع کردم، و در تابستان همان سال اولین کلاس عکاسی ایران را بهراه انداختم».
دکتر شفاییه تقریبا هر نوع کار هنری عکاسی از قبیل آگهی و تبلیغات، معماری، صنعتی و بازرگانی را انجام داده است اما قسمت عمده کار وی را “پرتره” تشکیل میداد. عکاسی از آثار باستانی یکی دیگر از کارهای او بوده که به تعداد زیاد و قابل توجهی انجام داده بود ودر نهایت هزاران اثر زیرخاکی را عکاسی کرد که اکثر آنها در کتابهای باستانشناسی مربوط به ایران چاپ شده است.
دکترشفایه می افزاید:«سال ۱۳۳۴ با انتخاب ۱۵۰ قطعه از این عکسها به فکر نمایشگاهی بودم که باستانشناس مشهور فرانسوی “رومن گیرشمن” (مدیر انیستیتوی باستانشناسی فرانسویها در ایران) یکی از عکسهای ۵۰ در ۶۰ سانتیمتر را با خود به پاریس برد و در بازگشت از مدیر بخش شرقشناسی موزه لوور (آقای آمیه) دعوتی برای تشکیل این نمایشگاه در موزه لوور آورد، که افتخار بزرگی برای من بود. اما متاسفانه هنگامی که عکسها برای ارائه حاضر شد به علت وضع مالی دولت فرانسه از هزینههای غیر اضطراری کاسته شد که در نتیجه پذیرایی از من و ترتیب نمایشگاه هم ممکن نگردید. از همین آثار نمایشگاهی با نام “رد پای اعصار” در تهران ترتیب داده شد و به دعوت “پروفسور توچی” (باستانشناس ایتالیایی) این آثار به رم رفت و سپس به دعوت موزه تاریخ هنرهای معاصر ژنو به آنجا منتقل شد و سپس به دعوت سفیر ایران در سوئیس، نمایشگاه در برن و زوریخ تکرار شد. پس از بازگشت به ایران، در دانشگاه هنرهای زیبا و سپس باشگاه عکاسی آبادان به نمایش درآمد.
از همان سالها ابتدا یک فصل در تلویزیون تجاری و یک سال در تلویزیون دولتی برنامه تدریس عکاسی اجرا کردم و در پایان آن دوره از طرف دانشگاه هنرهای زیبا برای تشکیل کلاسهای عکاسی دعوت گردیدم که رفتهرفته دانشگاههای دیگر نیز به این فکر افتادند.
سال۱۳۵۱ برای تهیه برنامه برای کلاسهای حرفهای هنری از طرف وزارت آموزش و پروش دعوت شدم که پس از ارائه برنامه، نوشتن کتابی را برای این کلاسها درخواست کردند، که نوشتم و منتشر شد.
سال ۱۳۵۵ در وزارت فرهنگ و هنر (با همکاری یونسکو) سازمانی تشکیل یافته بود با عنوان “مرکز اسناد فرهنگی آسیا” که در آن زمان من از موجودیت آن اطلاعی نداشتم. این سازمان از ایران تا خاور دور، همه کشورها را در بر میگرفت. بخشی از این سازمان به کارهای گرافیک مربوط میشد که آن را مرتضی ممیز اداره میکرد. در بهار سال ۱۳۵۷ ممیز وجود چنین سازمانی را به من گفت و اظهار داشت که میخواهند بخش عکاسی آنجا را من اداره کنم. من از اول تیر ماه همان سال به کادر آنها پیوستم و مقدمات کار را آماده کردم.
در پایان شهریور همان سال نمایشگاه منحصربهفردی در دنیا به نام “فتو کینا” در کلن (آلمان) تشکیل شد که مخصوص لوازم عکاسی و فیلمبرداری و وسایل مربوطه بود و هر دو سال یکبار تجدید میگردید و آنچه در کشورهای مختلف ساخته میشد در آنجا به نمایش در میآمد. من از طرف سازمان مذکور برای بازدید و کسب اطلاعات لازم به کلن رفتم و با دستی پٌر برگشتم. در آنجا بود که خبر “جمعهی سیاه” (کشتار در میدان ژالهی تهران) را شنیدم و پس از بازگشت و چند هفته انتظار بیکار، سازمان تعطیل و برچیده شد! در سال تحصیلی ۵۸-۵۹ دانشگاهها تعطیل شد. اما تدریس من دچار وقفه نگردید: جهاد دانشگاهی دعوت کرد کلاسهای نظری و علمی برای بسیجیها ترتیب و تشکیل دهم. در تمام مدتی که دانشگاهها تعطیل بودند این کلاسها دایر بود. سال ۱۳۶۰ بالاخره تلاشهای ۲۵ سالهام به نتیجه رسید و از طرف وزارت علوم و آموزش عالی از من خواسته شد که برای دوره چهار ساله لیسانس عکاسی برنامه درسی بنویسم. از سال ۱۳۶۲ در دانشگاه تهران (دانشکدهی هنرهای زیبا) و مجتمع دانشگاهی هنر این دوره شروع شده و برنامه من مورد اجرا درآمده است. تا سال ۱۳۶۶ در هر دو دانشگاه مدیریت دروس و بخش عملیاتی تدریس را بر عهده داشتم.
در سالهای ۶۰ از دانشکده صدا و سیمای ایران (تلویزیون)، دانشگاه صنعتی و دانشگاه الزهرا نیز تدریس عکاسی را از من خواستند و من در راه آموزش و بسط این فن و هنر در سطح بالا به همه خواستهها جواب مثبت دادم. به طوری که دیگر برای رسیدگی به “استودیو هادی” وقت آزاد باقی نماند و عملا به حال تعطیل درآمد. از صبح شنبه تا ظهر پنجشنبه، جمعا ۳۶ ساعت، به تدریس میپرداختم. ”
دکتر شفاییه سالها کار تدریس را جزو دل مشغولی های خود قرار داده بود و در دبیرستانها و دانشگاههای مختلف هنر خود را به علاقه مندان ارزانی می داشت.وی رابنیانگذار رشته عکاسی در دانشگاههای ایران معرفی می کنند. سیام اردیبهشت سال ۱۳۶۷ برابر با بیستم می ۱۹۸۸، فردای آخرین موشکباران تهران به اتفاق همسرم ایران را ترک کردم و به ایالات متحده آمریکا، که هر دو پسرم ساکن آنجا بودند، آمدم. در ماه نوامبر همان سال دچار سکته قلبی شدم و پس از چهار روز مراقبت که حالم بهتر شده بود از بخش CCU به ICU منتقلام کردند. ظهر همان روز سکته مغزی به سراغم آمد و در فوریه ۱۹۹۶ بار دوم سکته مغزی تجدید دیدار کرد! لطف خدا شامل حالام بود و از این ملاقاتها با حداقل صدمهی ممکن گذشتم».
دکتر شفاییه استادی بود که با رها کردن رشته داروسازیکه در آمد کافی نیز داشت به دنبال هنر عکاسی و تاسیس استودیوی عکاسی رفت که درآمد آنچنان خوبی هم نداشت و در این راه هم موفق شد.
به گفته اهل فن عکاسی هادی شفاییه با تبدیل عکاسی به رشته دانشگاهی ، علاوه بر اینکه این هنر را از جنبه کاسبکارانه صرف خارج کرد آن را به سوی کاری علمی و هنری سوق داد.
خوب است بدانید:سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز ، با هدف نکوداشت یاد و خاطره اولینهای شهر تبریز، بخصوص عکاسی، جایزه ویژه خود را به نام ” استاد دکتر هادی شفائیه “، پدر عکاسی نوین و بنیانگذار عکاسی آکادمیک ایران اختصاص داده بود.
- نویسنده : علی فرهاد