“مادونای پالتو خزپوش” یکی از آثار پرفروش و محبوب ترکیه است که به تازگی توسط انتشارات شانی ترجمه و منتشر شده است. به بهانه این انتشار گفتگویی با مترجم اثر “حکیمه مرادی” داشته ایم. حکیمه مرادی متولد ۱۳۶۳، بعد از اخذ لیسانس مترجمی، دکترای دبیری زبان انگلیسی خود را در ترکیه گرفته است. او می گوید حین تحصیل همواره به مطالعه و نوشتن رغبت داشته تا اینکه در دوره تحصیل در ترکیه شروع به ترجمه کرده است. مادونای پالتو خزپوش اولین اثر انتشار یافته خانم مرادی است و چند اثر ایشان نیز در نوبت چاپ قرار دارند.
-مادونای پالتوخزپوش اولین اثر ترجمه ای شماست، چرا این رمان را برای شروع کار ترجمه انتخاب کردید؟
بعد از مشورت با اساتیدی که در ترکیه داشتم تصمیم به ترجمه این رمان ارزشمند گرفتم. کسانی که قبلا کتاب را مطالعه کرده اند می دانند؛ این اثر یکی از شاه اثرهای ادبیات ترکی است که توسط صباح الدین علی نگاشته شده و دارای چندین جایزه بین المللی است و از طرفی مورد تایید بسیاری از اساتید ادبیات ترکی از جمله شاعر شهیر “ناظیم حکمت” است.
-همانطور که اشاره کردید این رمان یکی از کتاب های پرفروش ترکیه است، از نظر شما چرا تا این حد مورد استقبال قرار گرفته است؟
مادونای پالتوخزپوش، علاوه بر رمان بودنش اثری تاریخی است و بخشی از تاریخ ترکیه، زندگی و معیشت اقشار مختلف ترکیه را به خوبی به تصویر کشیده است. از طرفی می توان گفت این رمان یک اثر روانشناسی هم هست، نگاهی که کتاب به روابط انسانی دارد، بی نظیر است. این رمان به قدری بر روح و روان خواننده تاثیر فوق العاده ای می گذارد که تا مدتی نمی توانی سراغ کتاب دیگری بروی. به یاد دارم در شب قدر، کار ترجمه صفحات پایانی کتاب را انجام می دادم، همسایه مان هم مراسم احیا داشت، به قدری محو ریتم داستان و ترجمه شده بودم که متوجه گذشت زمان نبودم و با پایان مراسم احیا، متوجه زمان شدم. داستان رمان از جایی به بعد تغییر می کند و تعلیق اعجاب انگیزی در قسمت های مختلف رمان وجود دارد و پایان شگفت انگیز رمان نیز نقطه قوت آن است.
-آشنایی با زبان ادبیات و ترجمه، رابطه مستقیمی با ترجمه روان هر اثری دارد، امری که در ترجمه این کتاب هم به چشم می خورد!
قبل از شروع ترجمه ادبی، در کلاس های داستان نویسی حوزه هنری تبریز زیر نظر اساتید بزرگواری شرکت کردم و با داستان و عناصر آن آشنا شدم. به دو علت سراغ این کلاس ها رفتم. اول اینکه به داستان نویسی علاقه ویژه ای دارم و دوم برای آشنایی هرچه بیشتر با زبان ادبی. همان طور که می دانید زبان ادبی بسیار متفاوت تر از زبان آکادمیک است و برای ترجمه آثار ادبی نمی توان از کلمات و واژگان مصطلح در زبان آکادمیک استفاده کرد.
-نکته مهمی که در ترجمه این کتاب دیده می شود، ترجمه درست اسامی خاص یا به نوعی ترجمه نشدن اسامی خاص است و همین مساله باعث تمییز این ترجمه از سایر ترجمه های قبلی می شود؟
انتقال و نه ترجمه برخی از مفاهیم فرهنگی از جمله اسامی خاص باعث غنای زبان مقصد می شود و از طرفی موجبات آشنایی بهتر و بیشتر مخاطب با زبان و فرهنگ مبدا را فراهم می کند. ضمن اینکه حسی که بعضی از واژگان در زبان مبدا دارند بایستی با همان حس و حال به زبان مقصد منتقل شوند و مترجم حق دست درازی در احساساتی که نویسنده خلق کرده، ندارد. از جمله این موارد اسامی خاص مطرح شده در اثر است.
-خوانندگان این اثر، ترجمه روان آن را مدیون چه چیزی هستند؟
من از دوران کودکی رمان می خواندم و جستجوی معنا و مفهوم کلمات جدید این رمان ها در لغتنامه ها و کتابخانه ها یکی از عادات دوران کودکی و نوجوانی ام بود. فکر می کنم اصلی ترین دلیل، مطالعه بسیار است و البته تسلط به دو زبان مبدا و مقصد هم تاثیر بسزایی در این امر دارد.
-ترجمه از زبان ترکی استانبولی چه مزیت ها و مشقت هایی دارد؟
تسلط مترجم به زبان مبدا هر زبانی که باشد، عامل تعیین کننده ترحمه خوب است. بالطبع ساختار دو زبان فارسی و ترکی بسیار متفاوت از هم است و همین مساله برای مترجم ترکی همواره چالش برانگیز است. برای مثال جمله ای در همین کتاب، یک صفحه پشت سرهم فقط با یک فعل قید شده که شکستن این جملات و ترجمه آن به فارسی نیاز به تسلط زبانی دارد.
-نقش ویراستاری را در ترجمه این کتاب چگونه ارزیابی می کنید؟
مرحله ویرستاری این کتاب چندین ماه طول کشید و این امر فقط به دلیل احترام و ارزشی است که به مخاطب و خواننده قائل هستیم. معمولا اساتید ترجمه هم تاکید می کنند؛ بعد از ترجمه با فواصل مشخصی اثر را دوباره و دوباره بخوانید تا اشکلات ترجمه را پیدا کنید و ترجمه ای شسته و رفته تحویل دهید.
و سخن پایانی؟
کتابی که ترجمه می شود؛ عمر، روح و نفس مترجم را هم همراه خود دارد. مطمئنم این اثر ارزش حداقل یک بار خواندن را دارد چون رمان “مادونای پالتوخزپوش” نگرشی متفاوت به روح انسانی، اخلاقیات و روابط انسانی دارد و شیشه خرده های روحی و روانی انسان را ذره بین قرار داده است.
- نویسنده : مریم چرخ انداز